باز هم بوی ماه مدرسه و شور و ذوق خریدی که از بوی دفتر، کتاب و مداد نوتر است.
این روزها شاهد سکهبودن بازار برخی صنوف هستیم چراکه فصل خرید دانشآموزان چند روزی است که آغاز و بازار خرید گرم شده و برخی بازارها هم رونق گرفتهاند؛ حالا بماند که در طول سال، بهویژه ۳ماه تابستان بازار نوشتافزار کمرونق است و بیمشتری.
از اواسط شهریور، دانشآموزان به مشتریانی ارزشمند برای مغازهدارانی تبدیل شدهاند که مدتهای زیادی است در رکود به سر میبرند و دستکم یکسالی است که با کسادی کسب و کارشان دست و پنجه نرم میکنند؛ آنها در سال یکبار. روزهای پررونقی را میبینند. اکنون چند روزی است که رونق آغاز و برخی صنوف از جمله کیف و کفشفروشان و فروشندگان نوشتافزار، بازارشان از کسادی خارج شده و حداقل در چند روز مشتری بسیاری به خود میبینند. کسبه میگویند مردم امسال نسبت به سال گذشته وسواس بیشتری در خریدهایشان پیدا کردهاند و با دقت قیمتها را رصد میکنند تا بلکه اقتصادیترین تصمیم را بگیرند.
واردات باید متنوع شود
این روزها تنوع حرف اول را در فروشگاههای نوشتافزار میزند؛ تنوعی که هم حاصل تولیدات داخلی است و هم واردات و حتی قاچاق! وارد مغازهها که میشوی با طرحها و شکلها متعدد مواجه خواهی شد که گاهی انتخاب از بین آنها برای دانشآموزان و والدینی که برای خرید لوازم مورد نیاز پا به مغازه گذاشتهاند، سختترین کار ممکن است. لوازمی که با طرحهای قهرمانان کارتونها و انیمیشنهای موردعلاقه بچهها اصرار برای خریدشان بیشتر میشود و هیجان آنها برای والدین و دیگر اطرافیان ناخواسته «بوی ماه مهر» را یادآوری میکند. اما مقایسه آنچه که بچههای امروزی دارند و میخرند با آنچه در دهههای گذشته وجود داشت، جالب است. روزهای دور تمامی لوازم یک شکل بود و اغلب دانشآموزان برای تشخیص بهتر نامشان را روی آنها مینوشتند، البته حق انتخابها برای خرید مداد، پاککن و… هم محدود بود و تنوع آنچنانی در بین این کالاها وجود نداشت.
آن روزها به دلیل شرایط اقتصادی که بر کشور حاکم بود، اغلب لوازم مدرسه، تولید داخلی بود اما حالا خبری از مانتو و لباس ساده گرفته تا دفترهای صورتی کمرنگ و آبی که رویشان گل سیاه طراحی شده بود، برگههای بزرگ شیشهای رنگ برای جلد کردن کتابها، پاککنهای دو رنگی که هم جوهر خودکار را پاک میکرد و هم زغال مداد، برگههای امتحانی که بالایشان با رنگ آبی جدا شده بود و نام و نامخانوادگی را باید روی آن قسمت مینوشتیم، مداد قرمزهای گلی که اغلب با آب دهان خیسشان میکردیم تا خوشرنگتر شود، قمقمههایی که کمکم رنگی شده بودند و با ظرفهای غذا بستهبندی میشدند، خبری نیست.