بیتردید؛ هر کدام از ما؛ چه در استادیومها و چه در قاب جادویی تلویزیون؛ شاهد مسابقههای فوتبال یا سایر رشتههای ورزشی بودهایم.
در این مسابقهها؛ به ویژه مسابقههای فوتبال اروپایی؛ زمانی که هیجان بازی به نقطه اوج میرسد؛ در میان تماشاچیان و با هدایت لیدرهای حاضر در سکوها؛ یک موج؛ معروف به موج مکزیکی؛ ایجاد میشود. تماشای این موج؛ حس همذاتپنداری را در تماشاچیان برمیانگیزاند. چنان که هر کس دوست دارد سهمی در زیبایی این موج داشته باشد. چه در ایجاد کردن آن و چه حتی در تماشای این موج ورزشی! در گستره بازار نیز میتوان شاهد چنین موجی بود. این نوشته؛ گزارشی است از مشاهدات خبرنگار صفحه تجارت بازار و مردم روزنامه صمت؛ از موج ایجاد شده در عرصه بازار. موجی که ما نام آن را، موج بازاری گذاشتهایم.
جان و هیجان
هنگامه عید است و جان مردم؛ میزبان یک هیجان. همیشه و در این روزهای پایان سال؛ جان همه اشخاص و حتی اشیا! پر میشود از حس هیجانی که هدیه بهاران است. انگار که بهار؛ نفس مسیحگونه خود را در کالبد اشخاص و اشیا دمیده است… در این میان؛ آن قسمت از هیجان بهار که شناسنامهاش صادره از سرزمین اقتصاد است؛ کارکرد ویژهای در جان مردم دارد. آنطور که موجب شال و کلاه کردن و راهی شدن آنها به سمت و سوی بازار میشود. فکرش را بکنید… اینکه فرد یا افرادی با جان شیفته؛ سوار بر موج هیجان؛ راهی بازار بشوند… چقدر تماشایی است این بازار. مگر نه؟
موج نخست
تا همین ماه بهمن گذشته؛ که عیدی کارمندان زودتر از کارگران پرداخت شده بود؛ کف بازار؛ پر بود از حضور حقوقبگیرانی که برای خرید شب عید؛ دست زن و بچه خود را گرفته؛ و راهی بازار شده بودند. لحظهشماری فروشندگان و عجله آنها برای واریز حقوق و عیدی ماه بهمن کارمندان دولت؛ اگر نه بیشتر از کارمندان؛ که به اندازه خود آنها بود. با رخ نشان دادن این اتفاق اقتصادی؛ یعنی همین واریز حقوق و عیدی! موجی از جنس مردم؛ که از آن به عنوان موج نخست یاد میکنیم؛ روی دریای بازار پدیدار شد. در این میان؛ بازاریان و فروشندگان؛ بنا به ذات حرفه و شغل خود؛ به فکر موجسواری؛ از نوع مثبت آن افتادند. به این معنا که زمینه و بستر مناسب را، برای حضور مشتریان؛ و رفع نیازهای آنها به بهترین شکل ممکن فراهم آوردند تا رضایت دوجانبهای برای خود و مخاطبان بازار رقم بزنند. حال اینکه در این رویداد بازاری؛ چه کسانی سود کردند و چه کسانی بیشتر به سود رسیدند؛ برای خود داستان جداگانهای دارد. ما بر آنیم که در این هنگامه از فصل و سال؛ آنچه از مقوله بازار و مردم میتراود؛ چیزی جز صداقت و طراوت نیست. طراوتی که مانند باران؛ بر همگان یکسان میبارد و سود آن؛ از آن همگان است. البته این امکان نیز وجود دارد که یک گروه از فروشندگان و خریداران عرصه بازار؛ بیش از گروه دیگر از این بارش بهره ببرند و به سود برسند…
موج دوم
پس از فروکش کردن تب خرید در میان قشر کارمند در ماه بهمن؛ به دلیل تهکشیدن داشتههای مالی و همان حقوق و عیدیشان؛ موج مکزیکی؛ ببخشید؛ موج بازاری این قشر و طبقه از خریداران نیز آرام گرفت و تب تند خرید در آنها فروکش کرد. چه به حکم ضرورت و چه به حکم سیاست منزل و مدیریت مخارج. برای اینکه هنوز روزهای پرهزینهای پیش روی خانوادههای ایرانی قرار دارد و چه بسیار هزینهها که در پیش خواهد بود… ماه بهمن گذشت و حرکت سمندوار و با شور و نشاط چندروزه بازار در این ماه؛ با فرارسیدن ماه اسفند؛ به حرکتی لاکپشتی تبدیل شد! حرکتی که با گذر کردن از کوچه پسکوچه شهر؛ آشکارا قابل دیدن و رصد کردن بود. حکایت بیشتر روزهای بازار ایران تا ۱۲ اسفند؛ حکایت حضور بود و تماشا. حضور خریداران و مشتریانی که برخی از آنها؛ کارمندان عقبمانده از قافله خرید بودند و برخی دیگر نیز ترجیح میدادند تماشاگر ویترین مغازهها باشند و دست به جیب نشوند تا…
اسفند بیدود!
این دست به عصا حرکت کردن مشتریان بازار تا قبل از ۱۲ اسفند ۱۳۹۴؛ دو دلیل اعتقادی و تجاری داشت: دلیل نخست؛ فرارسیدن و آغاز روزهای سوگواری برای بانوی آب و آینه حضرت فاطمه زهرا(س) بود. مردم و مشتریان بازار ایران؛ چقدر زیبا حرمتها را پاس میدارند و حواسشان هست که مبادا اشتیاق تجاریشان؛ موجب کمرنگ شدن حریمها و حرمتهای اعتقادی و مذهبیشان بشود. با اینکه هیچ مانع فقهی و شرعی نیز برای مقوله تجارت و بازار در روزهای منسوب به وفات یا شهادت بزرگان دینی ذکر نشده است. اما مردم خوب ایرانزمین؛ خودشان پاسدار مرزهای حرمت بزرگان دل و دینشان بوده، هستند و خواهند بود. دلیل دوم این رویداد؛ یعنی بیرونقی بازار تا ۱۲ اسفند؛ انتظار مردم برای افتتاح و راهاندازی فروشگاههای بهاره بود که سالها است در تقویم اقتصادی و مدیریت هزینههای خانوادههای ایرانی؛ جایگاه ویژهای پیدا کرده و به ایفای نقش میپردازد. راهاندازی این فروشگاههای بهاره در گستره تجارت بازار و مردم؛ نشان داده که طیف وسیعی از مشتریان؛ حرکت خود در مقوله خرید کردن را؛ در همین فروشگاهها مدیریت میکنند. با گذشت چندین روز از روزهای منتسب به روزهای شهادت حضرت مادر؛ فاطمه اطهر(س)؛ افتتاح فروشگاههای بهاره میتوانست موج مرده بازار را دوبارهآفرینی کند.
فصل بهار بازار
از ۱۲ اسفند و با افتتاح و راهاندازی فروشگاههای بهاره در جغرافیای ایران و به ویژه در تهران؛ فصل بهار بازار نیز از راه رسید و هجوم همراه با هیجان مردم به این فروشگاهها آغاز شد. کلید خوردن فرآیند خرید و فروش در این مکانها همان و بلند شدن صدای اعتراض کاسبها و فروشندگان بازار نیز همان.
«این فروشگاهها نتیجهای جز بر هم زدن تعادل بین عرضه و تقاضا ندارند؛ راهاندازی این فروشگاههای بهاره آن هم در آستانه سال نو؛ یعنی دهنکجی مسئولان به بازاریانی که یک سال عوارض و مالیات دادهاند و منتظر رسیدن شب عید هستند تا سهم خود را از جیب مردم بهدست آورند؛ با افتتاح فروشگاههای بهاره در شب عید؛ فرصت برای بنجلفروشان چینی فراهم؛ و حق تولیدکنندگان باکیفیت ایرانی، ضایع میشود و… »
اینها قسمتی از اعتراضها و موضعگیری بازاریان درباره راهاندازی نمایشگاهها؛ یا بهتر و درستتر بگوییم فروشگاههای بهاره بود. به هر حال؛ خوب یا بد این فروشگاهها نیز پشتسر گذاشته شد. بنا به مشاهدات خبرنگار همین صفحه از روزنامه صمت؛ استقبال مردم از فروشگاههای بهاره؛ به دلیل نظارت سازمانهای مربوط روی قیمتها؛ یکجا بودن همه آنچه مردم قصد خریدن آنها را دارند؛ و همچنین فراهم آمدن فرصت دورهمی برای خانواده و دوستان و داشتن ویژگی هم فال و هم تماشا بودن؛ مانند سالهای گذشته؛ خوب بوده است.
تولدی دیگر!
درست زمانی که اسکناسهای آخر عیدی کارمندان دولت نیز صرف خرید خوردنیها و پوشیدنیها شده است؛ صدای جیرینگ جیرینگ سکههای عیدی کارگران؛ از جیب این طبقه سختکوش جامعه بلند میشود و به گوش بازاریان میرسد. حالا دیگر بساط فروشگاههای بهاره نیز جمع شده است. بساطی که بیشتر خریداران آنها را کارمندان تشکیل میدادند؛ به همان دلیل سبقت گرفتن در دریافت عیدی و پاداش آخر سال. اما بازار ایران در این روزهای پایان سال؛ در انتظار تولدی دیگر است. تولدی که پس از سکوت حکمفرما شده به گستره آن (به دلیل نزدیک شدن به روز و تاریخ شهادت حضرت زهرا(س)؛ روزهای پررونقی را برای بازار؛ به ارمغان خواهد آورد. موتور رونق بازار ایران در روزهای پایانی سال؛ بهدست کارگران تازه حقوق و عیدی گرفته روشن خواهد شد و کارمندان نیز با دریافت حقوق ماه اسفند خود؛ دیگر بار به صف خریداران و مشتریان بازار خواهند پیوست.
جمله آخر
بیتردید؛ تولد دیگر تجارت بازار و مردم؛ باز هم با ضربآهنگی شاد و بانشاط، روی خواهد داد و مردم ایران؛ سال ۱۳۹۴ را، با یک سبد سرشار از امید به فردایی خورشیدیتر؛ به پایان خواهند برد. اینگونه باد!